فسقل بچه

یک دقیقه

1) صبح ، فسقل بچه آمده توی آشپزخانه و می گوید : " مامان ! یه دقه بیا " 2) شب بابایش دارد از خانه بیرون می رود . می گوید : " بابا ! نئو ، یه دقه بیا " 3) پیشی را در خیابان دیده ، می گوید : " پیشی ! یه دقه بیا " 4) با پسر داییش ماشین بازی می کند . می خواهد که توی کامیون پسر دایی بنشیند که پسردایی مانع می شود . می گوید " یه دقه بشینم " * " چیزی بین دقه و دگه می گوید ."
9 شهريور 1393

بدون عنوان

آمده توی اشپزخانه صندلی میز نهار خوری را کشیده عقب . می گوید : مامان تبیز ( مامان تمیز ) و اشاره می کند به غذایی که روی صندلی ریخته ، تمیز می کنم ولی کامل نه . دوباره اشاره می کند : این . " این " را تمیز میکنم . به نقطه های دیگر اشاره می کند که تمیز کنم . می گوید:  صندنی بشینم ( صندلی بشینم )
8 شهريور 1393

بدون عنوان

فسقل بچه شیر می خورد . نگاهش می کنم . با دستش صورت من را به سمت تلویزیون بر می گرداند . دوباره فسقل بچه را نگاه می کنم ، دوباره صورتم را بر می گرداند . بار آخر صورتم را به سمت تی وی می چرخاند و می گوید : تیبیزیون ببین !
8 شهريور 1393

عسل

1) به فسقل بچه می گویم : بیا موهایت را ببندم خوشگل بشی . فسقل بچه می گوید : ناز بشم ، عسن ( عسل ) بشم ! 2) صدایش می کنم : دخترم ، نازدارم ... از اتاق دیگر صدایش می آید : عسنم ( عسلم )
8 شهريور 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به فسقل بچه می باشد